سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شخص دیندار، ... حسادت را رها کرده است .در نتیجه، دوستی پدیدار شده است . [امام صادق علیه السلام]

تا کرببلا هست زمین را عشق است


                  بسم رب الزینب(س) والشهدا و الصدیقین

                  

                         ببخشید اینجوری مینویسم!

از : شهید گمنام فرزند روح الله

به : خدانکند ما باشیم!؟

موضوع : تشکر!

با عرض سلام امیدوارم حالتان خوب و خوش باشد و در کمال آرامش و آسایش در کنار ناموستان به اموردنیویتان بپردازید . من به عنوان نماینده ی تصادفی یک مشت آدم فراموش شده ، از شما هیچ درخواستی ندارم وفقط به گفتن چند نکته بسنده میکنم :

لطفا بعد از لگد کردن خون ما پای خود را شسته و سپس به ادامه ی کارتان بپردازید؟!. در صورت بروز هرمشکلی در زندگیتان ما را دیوار کوتاه خود بدانید و هرچه بلد هستید و نیستید را نثار ما کنید و از انتساب انها به کلماتی همچون ...و ... و ... و جدا خود داری کنید؟!.سر خم می سلامت شکند اگرسبویی ....?.اگر ما را به ورطه ی فراموشی سپرده اید عیبی نیست ، فقط گذشته ی خود و اجدادتان را از یاد نبرید و ....?.

الف : به برادران!

لطفا کمی از غیرت خود نسبت به ناموستان کاسته ورگ غیرتتان را با عمل لیزری بردارید . چون دکتران امروزی وجود این رگ را برای تنفس در این روزگار، مضر میدانند ومانعی برای امروزی شدن، روشنفکرشدن و...

.ب : به خواهران!

تا جایی که میتوانید خود را مشابه برادران و حتی در شرایطی بالا تر از آنها بدانید و این دانسته را جار بزنید ونیز تا جایی که میتوانید در مصرف لباس و پارچه صرفه جویی کنید واز آن طرف این صرفه جویی را با مصرف انواع بتونه های خارجی و داخلی جبران کنید . ازحیا و عفت و نجابت بپرهیزید که مانع اصلی شما در پیوستن به خانومهای غیر امّل و های کلاس و امروزی و فرنگ رفته و آزاد است . در ضمن اصلا نگران گیر دادنهای پدران و برادرانو همسرانتان نباشید ،چون در شرح وظایف برادران در قسمت قبلی آنها را از داشتن غیرت محروم کردیم .?.

در صورت گم کردن راه به جای پای ما نگاه کرده و در خلاف جهت آن گام بردارید .در پایان،ممنون که به عرایض بنده گوش کرده و آن را سر لوحه ی زندگیتان قرار دادید . من از طرف تمامی دوستان به شما اطمینان خاطر میدهم تا با عمل کردن به این عرایض به تمام خواسته های خود اعم از پاشیدن نمک روی زخم حضرت زهرا (س) ، یاد آوری فدک، خندیدن به حادثه ی کربلا ، لگد مال کردن خون شهدا ،پشت کردن به تمام دغدغه های نسل قبلتان و از همه مهمترپیوستن به باشگاه مدرنیسم وجوزدگی فرهنگی،خواهید رسید.

با تشکرشهید گمنام فرزند روح الله

                       برگرفته از وب ابجیهای گلم به قلم( وب نوشت عزیز)



جوادنجاتی ::: سه شنبه 87/1/20::: ساعت 10:0 عصر


                       بسم رب الزینب(س) و الشهدا و الصدیقین

نحوه شکنجه وشهادت شهیدان طاهری/طهماسبی/میر جلیلی/ از زبان منافقین کوردل :

ابتدا باکابل های چند لایه انها را می زدیم که تمام دست و پا های انها تاول زده بود  ومجددابر روی ان تاولها می زدیم  که باعث ترکیدن و خونریزی  انها می شد روی پاها و دست های متورم انها اب جوش می ریختیم  که پوست بدن انها ترک میخورد بعد با انبردست دندانهای انها را یکی یکی کشیدیم بعدش گوش انها را با چاقوبریدیم  درحین این شکنجه ها انها بارها و بارها بیهوش می شدند و ما انها را به هوش می اوردیم به دستورتقی روی کمر یکی از انهااتوی داغ گذاشتیم بعداز ریختن اب داغ روی سر و صورت انها  موهای انها  به همراه پوست سرشان  که سوخته بود می کندیم  سپس با میله  بهسر و صورت انها می زدیم  که در اثراون ضربات فک یکی از انها شکست ... دوباره با کابل به انها حمله ور شدیم برای چندمین بار  روی تا ولهای انها ضربه می زدیم ...در اخر چشم یکی از انها توسط طاهر در اورده شد ... ما تصمیم به کشتن انها گرفتیم...بعداز بسته بندی کردن انها دربیابانهای تهران در حالی که هنوز نفس می کشیدند  زنده به گورشان کردیم ...پیکرپاک این شهیدان مظلوم بعد از دستگیری و اعتراف شکنجه گران از محل مورد نظر بیرون اورده شد و بایک تشیع با شکوه به خاک سپرده شدند .... 

 اللهم الرزقنا توفیق الشهادت فی سبیلک: بحق بی بی زینب(س)

                                                       

(چی بگم خدایا کپ کردم با خوندن این مطلب باورش خیلی ... ولی عزیزان این گوشهوزره ای از ظلم و .... بوده که به سربازان روح الله .... به فرزندان ایران .... شده برای چی برای سربلندی و عذت ایران اسلامی  برای ازادی و افتخار ما .... به والله ما مسئولیم برادارن/خواهران دینی به و الله ما مسئولیم در قبال این خونهای  ریخته  شده درقبال این مظلومیت ها .... بیایید خودمون رو اماده کنیم تو هرسنگری هستیم و ظایفمون رو درست انجام بدیم که فردای قیامت جوابی داشته باشیم به این لاله های بهشتی به این یاران  حسین بن علی (ع) بدیم ..... مادرقبال شهدا و ارمانهای انها مسئولیم مسئولیم مسئولیم ....)



جوادنجاتی ::: شنبه 87/1/10::: ساعت 8:0 صبح



امروز برای شهدا وقت نداریم

ای داغ دل لاله تو را وقت نداریم

باحضرت شیطان سرمان گرم گناه است

ما بهر ملاقات خدا وقت نداریم

هرچند که خوب است شهیدانه بمیریم

خوب است ولی حیف که ما وقت نداریم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اگه یه روز فرشته ها بگن چی میخوای از خدا...لبامو باز میکنم

میگم به خواهش دعا....شهادت شهادت همه آرزومه...شهادت

شهادت رویای ناتمومه...شهادت با معشوق در راه معشوق های

دیگر...(شعر ومطلب رو خواهران گلم لطف کردند)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نمی دونم با دیدن این عکس حالم خیلی منقلب شده اصلا نمی تونم چیزی بنویسم دوستان هرچی به نظرتون میرسه برام بنویسید  من که شرمنده شهدا هستم  با اعمالم و کارهام رو ارمانهای شهدا رو خون های پاکشون دارم .... می زارم خدایا به حق خود این لاله های پاک بهشتی ما رو تو دنیا و اخرت شرمنده شون نکن .اگه  بگن بعد ازما چرا تو به بیراهه رفتی و به دشمن لبیک گفتی رو همه چی پا گذاشتی  اون موقع من روسیاه چی بگم .....................



جوادنجاتی ::: یکشنبه 86/7/8::: ساعت 3:0 صبح


بسم رب الشهدا

 

همرهان عزیزم اگر میخوانم ، میجویم ، می یابم و میگویم ، انگیزه ام دردی  است که ریشه در جانم دارد و اگر از اینهمه سر بتابم درد با جان یکی شده و خواهدم کشت . بیماری مرگ آوری است که به تاریخ و فرهنگ و مذهب و مردممان هجوم آورده است : بی توجهی .

این است که آرام نمی یابم ، چرا که درد شدیدتر از آن است که فرصت آرامشی دهد . میبینید که من نیز طبیب بی دردی نیستم بلکه دردرمندی در انبوه دردمندانم . با این تفاوت که درد را شاید اندکی بیشتر از برخی مردم احساس میکنم و عشق به وطن را از برخی مسئولان رسمی تر و عمیق تر میشناسم و شاید هم چنین نباشد و فقط بیقرار تر از آنم که بتوانم مصلحت اندیشی کنم و بی نام و نان تر از آنکه محافظه کاری را توجیه عقلی نمایم و فقط متوجه باشم که چیزی را بگویم که نه سیخ بسوزد و نه کباب . نه اینگونه نیست ،

من آنچه را میگویم که هست و حقیقت دارد و از آن غافلیم .

من نه نویسنده حرفه ایم نه گوینده حرفه ای . من نیز همانند شما یک مستمعم . یک مستمع یا شاید یک خواننده . اما خسته و رنجور .

من در کنار کارهای معمولم نیست که مینویسم و میگویم ، و نوشتن و گفتن نیز را بعنوان کاری ، نگزیده ام که این ، فریاد شب و روز من است و صدای تنفسم . و اگر نجویم و نیابم و ننویسم و نگویم ، مرده ام .

این است که برای نوشتن و گفتن وقت نمیشناسم ، مگر میشود برای نفس کشیدن وقتی خاص معین کرد و برای درد کشیدن و فریاد زدن  ترتیب و آدابی جست ؟ و کار مهمتری ، یعنی اصلا کاری نمیشناسم که برای رسیدگی بدان مدتی از نفس کشیدن دست بشویم .

و بالطبع خواننده و شنونده چنین نوشته ای نیز باید چنان بخواند و بشنود که پنداری نفس میکشد ، همچنانکه نفس میکشم و زنده ام .

نوشته های پراکنده ام دلیل بر بلاتکلیفی ام نیست . این نوشته های پراکنده که شتاب زدگی از تک تک جملاتش هویداست دلیلی است بربیقراری روحم که در تب و تاب فهمیدن است . فهمیدن و درک کردن چیزی که آن لاله های بهشتی دیدند و ما در عین حیات و بیداری ظاهری نمیبنیم .

در اروپا و در زبانهای غربی ، شهید کسی است که در راه عقیده خود مرگ را برای مبارزه با خصم ، در دوران نتوانستن انتخاب میکند و کلمه ای که برای بیان و نامیدن شهادت و شهید بکار رفته با کلمه ای که در فرهنگ اسلامی برای تسمیه کسی که در این راه مرگ را انتخاب کرده است و بکار میرود اختلاف بینش اسلامی را با بینش غیر اسلامی نشان میدهد .

ممالک اروپایی به شهید میگویند murther   از ریشه کلمه morth     به معنای مرگ ، مردن و در اسلام بجای این کلمه و بجای اینکه از ریشه morth  مرگ و فوت را انتخاب کند درست بر ضد این مفهوم کلمه ای از ریشه شهد به معنای حضور ، حیات ، گواه و نمونه حی و حاضر انتخاب کرده  و این دو کلمه اختلاف دو بینش ، دو نوع نگاه و دو نوع تلقی و شعور و فهم را     در اسلام تشیع علوی با فرهنگ های دیگر جهان نشان میدهد.

پس چرا همواره در صددیم که شهید را مرده ای تصورکنیم که دستش از دنیا کوتاه است و دیگر اثری نمیتواند بر دنیای مادی ما داشته باشد . البته این دیدگاه که شهید با مادیات کاری ندارد صحیح است چون شهید با ایثارش ، با فداکاریش و با لا اله الا الله ای که همیشه بر لب دارد چه هنگام رزم چه عبادت و چه شهادت متذکر این نکته است که هر لحظه در انتطار دعوت معبودش است و این جز معنویتی عمیق نمیتواند باشد .

پس کلام شهید و وصیت شهید و درد شهید برای دنیا نیست .

تمام درد من از این است که شهید با رفتنش خواست هویت بیافریند برای بازماندگان ، اما این بازماندگان در صدد نابودی خویشند .

چرا همیشه به شهید به چشم یک فرد ملامتگر مینگریم ؟ چرا هیچ وقت به خود جرات نمیدهیم برای یکبار هم که شده بوی خون خشکیده بر حنجر شهیدی که در سنگری دور جان سپرده را حس کنیم ؟ چرا به جای خواندن و از بر کردن شعر های بی مفهوم نویسنده ای از نیکاراگوئه ، یک جمله از وصیت نامه یک شهید را زینت بخش جسم و جانمان نمیکنیم ؟

چرا یاد آن پلاک های فرو رفته در سینه و صورت یک جوان 17 ، 18 ساله را همیشه به بعد موکول میکنیم ؟ این بعد کی فرا میرسد ؟ همان زمانی که قرار است دوباره آماج تیر و تفنگ قرار بگیریم ؟ البته این بار نه تیر و تفنگ فیزیکی دشمن ، تیر و تفنگ معنوی که خودمان ساختیم و فردای قیامت در مقابلش قرار خواهیم گرفت .

این شهیدی که اینچنین شهد شهادت را لبخند زنان می نوشد فرزند مادری ات ، پدر طفلی است ، همسرو برادر همچون من و تویی است که حتی یک بار هم در عمرمان از خود نپرسیدیم که وظیفه ما در مقابل این لاله های پر پر شده چیست ؟

این است تشیعی که از آن دم میزنیم؟

این است عدالتی که مولایمان آموخت و همه جا انتظارش را داریم ؟

قدری به خود بازگردیم ، به سرشتی که خدا انسان را بر اساس آن آفرید .

سرشت واقع بینی و قدر شناسی .

قدری به خود آییم.

 

یادمان باشد روزی صد بار با مداد نرم مشکی بزرگ بنویسیم :

چــرا امــروز جای آن لاله های پر پر شــده را سنـگفرشی از دلهــای سنگی پرکرده است ؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

این نوشته توسط یکی ازدوستان که راضی نبود

اسمی ازشون برده بشه نوشته شده

خداخیرشون بده



جوادنجاتی ::: دوشنبه 86/1/6::: ساعت 9:0 عصر


یه مدته فکرم مشغوله اینه که ازیه کسی بنویسم که از بچگی همه ما با اسم وعکس هاش

اشنا هستیم کسی که من اونو از وقتی که پا روی تشک کشتی گذاشتم الگوی ورزشی

اخلاقی خودم قرار دادم.(البته الگوی همه ما جوان های ایرونی مولا علی هستش )

می خام از یه کسی بنویسم که تو همه چی اول بود یا به قول یکی از رفقا همه چی تموم

بود کسی که تموم زندگیش مردم ومملکتش بود به خاطر همین مملکت وازادی همین مردم

جان خود را فدا کرد تا حالا حتما حدس زدید من کی رو می گم/ بله اقا تختی اسطوره اخلاق

مهربانی/ مردم داری/ وتقوا.شاید بگید به چه مناسبتی ولی من یه جورایی به عنوان یه عضو

کوچک از خانواده کشتی وگوش شکسته ها احساس دین می کنم چرا که ماها فقط در ایام

شهادت این عزیزان به یادشون هستیم ولی حقیقت اینه که این مجاهدان شهید با زندگی ما

گره خورده اند و هیچ جوری نمی توانیم از این ها دور باشیم چون این عزیزان شناسنامه

مملکت اسلامی ما و انقلاب هستند/اقا تختی کسی که با ان همه شهرت وبا ان همه

محبوبیت می توانست بهترین پست ها وسمت ها و پولها رو بدست بیاره ولی به همه چی

پشت پا زد و بر سر عقایدش ایستاد و جان خود را فدای ازادی ومملکت خود کرد/

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

(گوشه ای اززندگی نامه وفعالیت های سیاسی اقا تختی )

تولد:5/6/1309  تهران                تاریخ شهادت:17/10/1346  تهران

1315ــ 1321:تحصیلات ابتدایی رادر دبستان حکیم نظامی تهران به پایان رسانید

1321ــ 1324:تحصیلات دوره متوسطه در دبیرستان منوچهر اذری

1325:اغاز تمرینات کشتی

1327:اعزام به سربازی در ضمن در 25 مهرماه این سال در اداره راه اهن استخدام شد

1329:شرکت در مسابقات قهرمانی کشور و کسب عنوان اولی در ضمن اقا تختی از سال

1330تا 1345 به مدت15سال عضو فیکس تیم ملی کشتی ایران بودند و در این ?? سال

قهرمانی و افتخار بارها شرکت ها وسازمانهای تجاری بزرگ  داخلی وخارجی پیشنهاد های

کلان برای همکاری وتبلیغات به اقا تختی می دادند اما جهان پهلوان به همه ان پول ها

و پیشنهادها جواب منفی داد.

1330سال : اقا تختی حمایت علنی خود را از نهضت ملی ایران و مخالفت با رژیم پهلوی اعلام

کرد و در این سال کمیته ورزشکاران انقلابی در منزل ایشان ایجاد شد.

1334سال:اقا تختی به عنوان بهترین وبر ترین ورزشکار ایران شناخته شد.

1340سال:جهان پهلوان ودیگر کشتی گیران تیم ملی از شرکت در مسابقه ها امتناع ورزیدند.

در همین سال اغاز همکاری اقا تختی با گروه های مذهبی انقلابی .

1341سال:اقا تختی از کشتی خداحافظی کردوبه ایشان از طرف دولت پیشنهاد شهرداری

تهران را دادندکه جهان پهلوان از قبول این سمت سر باز زد و نپذیرفت.

1342سال:در این سال حقوق ماهیانه ودیگر مزایای مادی ایشان قطع شد و اقا تختی ممنوع

الخروج هم شدنددر همین سال اقا تختی به دعوت از دانشجویان چندین بار به دانشگاه تهران

رفت وسخنرانی کرد ودر این سال بر خلاف میل رژیم وسران حکومتی از طرف مجله کیهان

چهره برتر سال شناخته شد ودر این سال نیز فعالیت های سیاسی وشرکت در جلسات

مخفی نیروهای ملی مذهبی به اوج خود رسیده بود وگزارشات ماموران مخفی ساواک در این

زمینه خیلی بالا بود و اقا تختی از طرف ساواک در تنگ نای شدید قرار گرفته بود/ در ضمن

فدراسیون کشتی بنا بر توصیه سردمداران رژیم می خاستند از اقا تختی تنفرنامه از گروه های

ملی مذهبی وسیاسی بگیرند وایشان را بین مردم موافق رژیم نشان دهند وبه اقا تختی وعده

ها و قول های زیادی دادند ولی جهان پهلوان به انها جواب رد داد وبه هیچ وجه همکاری نکرد

و بر سر اعتقادات خود ایستاد.

 

1345سال:در مسابقه های دوستانه ایران در انگلستان حاضر شد و در انجا ایرانیان مقیم

و دانشجویان ایرانی به اقا تختی پیشنهاد پناهنده شدن را دادند ولی اقا تختی که سیرتی

خاکی داشت وقلبش به عشق به وطن می تپید قبول نکرد  و به ایران باز گشت ودر همین

سال به ایشان پیشنهاد ریاست فدراسیون کشتی را دادند ولی باز این مجاهد مبارز قبول

سمت نکرد چون می دانست که چه برنامه ها و نقشه هایی پشت این سمت ها و وعده ها

وجود دارد تا اینکه در :17/10/1346:در هتل اتلانتیک به درجه رفیع شهادت نائل امد ودست

مزدوران رژیم پهلوی به خون یک فرزند پاک / عارف و مجاهد ایران زمین اغشته شد.

کلام اخر:

جهان پهلوان تختی یکی بود ودیگر ایران زمین همانند اورا به خود نمی بیند الگویی کامل برای

ماجوانان نسل سومی فکر وقلمم محدود است وچیزی ندارم در وصف این مبارز شهید بگویم

وبنویسم اینها راهم که نوشتیم دین وحقی بود که بر گدن خود احساس می کردم /

خدایا قسمت می دم به خون های به ناحق ریخته تمامی شهدای انقلاب ومظلومیت جوانان

پاک انقلابی روح پاک این مبارز شهید را دعا گوی ما قرار بده (انشالله)

                      (شادی روح جهان پهلوان تختی سه تا صلوات )

تابلو افتخارات اقا تختی:

1951:هلسینکی فنلاند:جهانی (نقره)

1952:هلسینکی فنلاند:المپیک(نقره)

1955:ورشولهستان: جشنواره بین المللی (نقره)

1956:ملبرن استرالیا: المپیک(طلا)

1958:توکیوژاپن:بازیهای اسیایی(طلا)

1958:صوفیه بلغارستان:جام جهانی (نقره)

1959:تهران: جهانی (طلا)

1960:رم ایتالیا : المپیک:(نقره)

1961:یوکوهاماژاپن:جهانی :(طلا)

1962:تولیدو امریکا:جهانی:(نقره)///درسالهای 1335/1336/1337در کشتی پهلوانی

قهرمان شد وامتیاز ضرب وزنگ در زور خانه ها را گرفت وصاحب بازو بند هلوانی .

                    (شادی روح جهان پهلوان تختی سه تا صلوات )

                      



جوادنجاتی ::: یکشنبه 85/10/17::: ساعت 12:0 عصر


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 11
بازدید دیروز: 5
کل بازدید :28760
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
جوادنجاتی
سلام علیک/ من جواد فرزند شهید ابراهیم نجاتی هستم پدرم ارادت خاصی به اقا اباالفضل داشته خود من هم از غلامان و نوکران اقا هستم(انشالله)و من این وبلاگ رو تقدیم می کن به ساحت مقدس ارباب و تمامی سرداران شهید شهرمون و در اون ازبیش 10000سردار شهید شهرکرمانشاه که به مظلومیت در این سرزمین زبانزد هستندمی نویسم/انشالله که روز قیامت نگاهی به ما بکنند / دراخر:یادی از یاران یابهتر بگم دلبرای من : شهیدان :عموکرم طهماسبی,عمواحمدسالمیان,خسرو ارمین,جعفر(بهمن)نیری,برومند کهزادی,علی اکبرشرفی,سیدمجیدکلوشادی, سیدمجتبی تیرانداز ,خسرو بصیرمند,شهاب خالصی,سیدجمال حائری زاده,مجیدزارعی,مرادحسین کرانی, عزیزعلی امیدوار,غلامعلی رزلانسری,سیدمحسن کشفی,کیومرث محمدی,خدامروت گلی, حاج حسین اجاقی, فرض الله رحیمی,سیدجوادذاکر :شادی روحشون صلوات حیدری
 
 
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<