سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پسر آدم را با ناز چه کار که آغازش نطفه بوده است و پایانش مردار . نه روزى خود دادن تواند و نه تواند مرگش را باز راند [نهج البلاغه]

تا کرببلا هست زمین را عشق است


 

بسم رب الزینب(س) والشهدا والصدیقین

شهید مجید زارعی ... محل شهادت .... عملیات میمیک ... معاون گردان حنین ...

مجید سه بار به زیارت امام خمینی مشرف شد ... و از نزدیک با ایشان دیدار کرد امام هرسه بار به او گفته بود هر حاجتی داری براورده می شود حضرت امام  به او یک انار هدیه داد و مجید انار را به خانه اورد و در یک دستمال پیچید و در کمدش گذاشت ....مجید راهی جبهه بود بهش گفتم : بعد ازاینکه از عملیات میمک برگشتی برایت عروسی میگیرم  اما اون پاسخ داد مادر عروسی من ماند قیامت ...فردای صبحی که عازم رفتن بود به من گفت مادر جان نامزدم رو به تومیسپارم ان را به کسی بده که باب دل من باشد و راه من را ادامه دهد وقتی کلیدش را داد گفت : مادر وصیت نامه من داخل کمدم است و اناری هم که امام به من داده انجاست اگرتاشش سال برنگشتم به سراغ انار برو اگر انار داخلش خشک شده بود ولی از هم  جدا نشده بود بدانکه من اسیر شدم و بر می گردم اما اگر انار داخلش خشک و  از هم جدا شده بود بدان کهمن شهید شده ام مجیدم را از زیر قران رد کردم در هنگام وداع چندین بار برگشت و به من نگاه کرد انگار از دیدن من سیر نمی شد ...

پس از یک هفته پسر دیگرم حمیداز جبهه برگشت و گفت مادر مجید شهید شده  من اصلا باورم نشد و گفتم پسرم زنده است و بر می گردد... بعد از شش سال به یاد اناری افتادم که پسرم قبل از رفتن در مورد ان صحبت کرده بود

وقتی به سراغ انار رفتم دیدم انار ازهم بازشده ودر وسط انارگل لاله روئیده وخشک شده بود خیلی ناراحت شدم و برای اینکه نامزدش دیگه بیشتر ازاین منتظر نماند او رابرای پسر دیگرم رضا خواستگاری کردم  و به وصیت مجیدم عمل کردم روزی یکی از دوستان پسرم که لبنانی بود به زیارت کربلا مشرف شد  من از اون خواستم دو رکعت نماز حاجت درجایی که سر مبارک امام حسین(ع) روبریدند بخواند و در دل نیت کردم اگر مجیدم زنده است برگردد اگرم نه جنازه اش بدست ما برسه  و سر انجام  بعد از ?? سال انتظار سه روز بعد ازماه مبارک رمضان  بود که جنازه مجید را اوردند و خدا رو شکر میکنم که بیشتر از این منو چشم به راه پسرم نذاشت ....

                                              (راوی  مادر  شهید)

   شادی روح شهید مجید زارعی این دلاورمرد سپاه اسلام سه تا صلوات حیدری بفرست.



جوادنجاتی ::: چهارشنبه 86/12/15::: ساعت 3:0 صبح


بسم رب الشهدا والصدیقین

شهید غلامعلی رزلانسری ...محل شهادت ...عملیات میمک ...

یکی از نامداران عملیات میمک وازسرداران مظلوم سپاه عضو اطلاعات عملیات و ازخط شکنان تیپ نبی اکرم(ص) کرمانشاه شهیدی که هفت شبانه روز با پای قطع شده بدون غذا و حتی کمک های اولیه پزشکی در محاصره بود تا اینکه اسمونی شد ....شب عملیات بود او را در نقطه ای دیدم فراموش نمی کنم ان لحظه دیدار را که رها از همه وابستگیهای دنیوی شده بود و نوری بهشتی از چهره اش متجلی بود... بعد از شروع عملیات با شهید رزلانسری و چندنفر از بچه ها به عمق جبهه دشمن نفوذ کردیم که با مواضع خمپاره ای دشمن درگیر شدیم چون زیاد جلو رفته بودیم و دشمن نیز مارو دیده بود تصمیم به برگشت گرفتیم  موقع برگشت بود که پای راست شهید رزلانسری روی    مین رفت  همراه شهید محسن شفیعی غلامعلی رو به دوش گرفتیم  و به رودخانه رسیدیم  شهید محسن شفیعی پایش روی یه چاشنی رفت و چند نفر از بچه ها اسمونی شدند وبا بدن هایی تکه تکه شده  به ندای هل من ناصر مولاشون لبیک گفتند و ... دشمن که در این موقع مارو محاصره کرده بود حلقه محاصره رو تنگ تر می کرد ولی تو این لحظات سنگین درگیری یه گوله توپ بین عراقی ها خورد و حلقه محاصره شکسته شد با قرارگاه درتماس بودیم که گفتند بیایید و نیرو ببرید که مجروحین و شهدا رو عقب بکشید ...با مشورت با شهید رزلانسری  تصمیم گرفتیم چند نفری به عقب برگردیم ...(راستی عراقی ها تمام مواضعی را که بچه ها ازاد کرده بودند با یه تک باز پس گرفته بودند )...

به هرحال منو حاج حمید و حاج توکل و بیسیم چی از شهید رزلانسری و بقیه بچه ها جدا شدیم و به قرار گاه برگشتیم ... هرشب با بچه ها تا نزدیکیهای نیزار می رفتیم  ولی اتش سنگین دشمن مانع رسیدن مابه بچه ها          می شد عزیزان پنج روز به همین منوال گذشت نه کسی می تونست خودش رو به بچه هابرسونه نه اونامی تونستند عقب بکشند تا اینکه شهید غلام رزلانسری با بیسم تماس گرفت گفت هر کاری می تونید انجام دهید بچه هایی که  سالم هستند به اتش می زنند تا انشالله به قرارگاه برسند ما هم منتظر شما می مونیم ...بچه ها به دل اتش       زدند که چند تایی شهید شدند و چند تایی هم موفق به عبور شدند ... عزیزان هفت شبانه روز گذشت تا اینکه عراقی ها منطقه نیزار را گرفتند و به گفته شاهد عینی(محمدموسیوند) عراقی ها هر کسی رو که توان راه رفتن داشت رو با خوشون بردند و هر کس هم که .... با تیر خلاص ....شهید غلام رزلانسری که  هفت شبانه روز از قطع پای راستش گذشته بود این مدت بدون غذا و ... دیگر رمقی نداشت ... یکی از دشمنان بعثی با گلوله خلاصی که به قلب این سردار سپاه اسلام زد انتظار چندین ساله را پایان داد واین عاشق سینه سوخته اهل بیت با تنی مجروح و غرق خون به دیار ....

روحت شاد یادت گرامی .

شادی ارواح طیبه شهدا این سردار مظلوم و عاشق سپاه اسلام و پدر من حقیر سه تا صلوات حیدری بفرستید

اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم ...

شهید غلامعلی جانم  سلام من رو به بابام عمو احمد شهیدخسرو برسون بگو دارم کم میارم با معرفت ها .......



جوادنجاتی ::: یکشنبه 86/11/21::: ساعت 8:0 عصر


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 5
کل بازدید :28749
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
جوادنجاتی
سلام علیک/ من جواد فرزند شهید ابراهیم نجاتی هستم پدرم ارادت خاصی به اقا اباالفضل داشته خود من هم از غلامان و نوکران اقا هستم(انشالله)و من این وبلاگ رو تقدیم می کن به ساحت مقدس ارباب و تمامی سرداران شهید شهرمون و در اون ازبیش 10000سردار شهید شهرکرمانشاه که به مظلومیت در این سرزمین زبانزد هستندمی نویسم/انشالله که روز قیامت نگاهی به ما بکنند / دراخر:یادی از یاران یابهتر بگم دلبرای من : شهیدان :عموکرم طهماسبی,عمواحمدسالمیان,خسرو ارمین,جعفر(بهمن)نیری,برومند کهزادی,علی اکبرشرفی,سیدمجیدکلوشادی, سیدمجتبی تیرانداز ,خسرو بصیرمند,شهاب خالصی,سیدجمال حائری زاده,مجیدزارعی,مرادحسین کرانی, عزیزعلی امیدوار,غلامعلی رزلانسری,سیدمحسن کشفی,کیومرث محمدی,خدامروت گلی, حاج حسین اجاقی, فرض الله رحیمی,سیدجوادذاکر :شادی روحشون صلوات حیدری
 
 
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<