آقا جواد عزيز : سلام اسم من محسن است و افتخار آشنايي با عمو نجاتي (پدر بزرگورتان )را داشته ام از اينكه فرزند آن بزرگوار در خط و راه پدرش قدم نهاده والحمدالله در خط شهدا و نوكر وغلام آقا ابوالفضل است بسيار خوشحال شدم .دادش عزيز بايد بگويم كه شما كم نياورده ايد اين ماييم كه از شهداء جا مانده ايم و زنجير تعلقات دنيايي زمينگير مان كرده ،خدا را شكر واز آنچنان پدري اينچنين پسري بايد، فراموش نمي كنم روز نصر7 را عمو نجاتي جلو ستون گردان حنين بعنوان راهنما ي اطلاعات و عمليات نشسته بود و منتظر رمز عمليات بوديم و ساعتي بعد او بود كه مردانه ودلاورانه دعوت حق را لبيك گفت وگل رويش درخون بنشست آري عزيز ،افسوس كه آن سبكبالان پرگشودند و رفتند وماسنگين باران مانديم (ايكاش كه در سنگر حق مي مرديم / با باد صبا وقت شفق مي مرديم / تاچشم ببيند رخ زيباي ترا/ هر صبح و مصا هزار شق مي مرديم)علي يارت موفق باشي